آیه 4 سوره نوح

از دانشنامه‌ی اسلامی

يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ ۖ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

[71–4] (مشاهده آیه در سوره)


<<3 آیه 4 سوره نوح 5>>
سوره :سوره نوح (71)
جزء :29
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

تا خدا به لطف و کرم از گناهان شما در گذرد و اجلتان را تا وقت (عمر طبیعی) معیّن به تأخیر افکند، که اجل الهی چون وقتش فرا رسد اگر بدانید دگر هیچ تأخیر نیفتد.

تا خدا گناهانتان را بیامرزد و شما را تا زمانی معین مهلت دهد. اگر آگاهی داشته باشید [توجه خواهید کرد که] بی تردید هنگامی که اجل خدایی فرا رسد، تأخیر نخواهد داشت.

[تا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و [اجل‌] شما را تا وقتى معين به تأخير اندازد. اگر بدانيد، چون وقت مقرر خدا برسد، تأخير بر نخواهد داشت.

تا گناهانتان را بيامرزد، و شما را تا مدتى معين مهلت دهد؛ زيرا آن مدت خدايى چون به سر آيد -اگر بدانيد- ديگر به تأخير نيفتد.

اگر چنین کنید، خدا گناهانتان را می‌آمرزد و تا زمان معیّنی شما را عمر می‌دهد؛ زیرا هنگامی که اجل الهی فرا رسد، تأخیری نخواهد داشت اگر می‌دانستید!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

that He may forgive you some of your sins and respite you until a specified time. Indeed when Allah’s [appointed] time comes, it cannot be deferred, if you know.’

He will forgive you some of your faults and grant you a delay to an appointed term; surely the term of Allah when it comes is not postponed; did you but know!

That He may forgive you somewhat of your sins and respite you to an appointed term. Lo! the term of Allah, when it cometh, cannot be delayed, if ye but knew.

"So He may forgive you your sins and give you respite for a stated Term: for when the Term given by Allah is accomplished, it cannot be put forward: if ye only knew."

معانی کلمات آیه

«یُؤَخِّرْکُمْ»: شما را به تأخیر می‌اندازد. مراد طول عمر بخشیدن و به آن برکت دادن است. حکمت خدا مقتضی آن است که ملّتی که ایمان داشته باشد و جاده عدل و داد را در پیش گیرد، بیشتر زیست کند و از طول عمر برخوردار شود، و ملّتی که کفر و فساد و ظلم و زور را در پیش گیرد، هرچه زودتر نابود گردد. امّا در هر صورت، سر رسید عمر یا اجل نهائی در وقت خود فرا می‌رسد و پَسی و پیشی در آن نیست. به عبارت دیگر، انسان دارای دو اجل است: یکی اجل معلّق، که مشروط به عوامل و اسباب بوده و قابل تغییر است، و دیگری اجل مُبْرَم، که حتمی است و مقیّد به چیزی نبوده و قابل تغییر و تعجیل و تأخیر نیست.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «4»

(اگر چنين كنيد) خداوند بخشى از گناهانتان را مى‌بخشد و عمر شما را تا زمان تعيين شده به عقب مى‌اندازد (و از مرگهاى قهرآميز شما را دور مى‌دارد) امّا اجل معيّن شده (از سوى) خدا، هنگامى كه فرارسد تأخير بردار نيست. اگر مى‌دانستيد.

نکته ها

انسان داراى دو اجل است:

اجلى كه با عبادت و تقوا به تأخير و با گناه و خلاف جلو مى‌افتد.

اجل نهايى كه قابل تغيير نيست و نامش‌ «أَجَلٍ مُسَمًّى» است.

امام صادق عليه السلام فرمودند: «يعيش الناس باحسانهم اكثر مما يعيشون باعمارهم و يموتون بذنوبهم اكثر مما يموتون بآجالهم» «1» بيشتر عمر مردم بخاطر احسان و بيشتر مرگ ها بخاطر گناهان است و كمتر كسى است كه عمر يا مرگش به طور طبيعى باشد.

پیام ها

1- گناهان گذشته، با ايمان آوردن بخشيده مى‌شود. أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ‌ ... يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ‌

2- تنها بخشى از گناهان كه حق اللّه است، قابل بخشش است. «مِنْ ذُنُوبِكُمْ» (ولى حق الناس را بايد صاحب حق ببخشد.)

3- ايمان و عمل صالح، سبب طول عمر و دفع بلا مى‌شود. «يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‌ أَجَلٍ»

4- علاقه به زندگى و كاميابى، خواسته‌اى طبيعى است كه پاداش خوبى‌ها قرار گرفته است. «يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‌ أَجَلٍ»

5- عمر را نهايت و پايانى است و قابل تغيير نيست. «إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ»

«1». بحارالانوار، ج 5، ص 140.

جلد 10 - صفحه 231

6- از آمدن مرگ بترسيد و ايمان آوريد. أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ‌ ... إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ

7- انسان رابطه ميان ايمان وعمل صالح با طول عمر را نمى‌داند. «لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «4»

يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ‌: تا بيامرزد خداى، بعضى از گناهان شما را، يعنى گناهانى كه قبل از اسلام مرتكب شده‌ايد، زيرا اسلام، قطع ذنوب ماقبل مى‌نمايد نه گناهانى كه بعد از اسلام مرتكب شويد؛ زيرا وعده غفران على الاطلاق، موجب اغراء به جهل، و از ذات حكيم على الاطلاق، قبح است. وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى‌: و تا تأخير اندازد شما را تا وقتى كه نام‌

جلد 13 - صفحه 325

برده شده، يعنى به منتهاى مدت زندگانى كه مقدر شده است به شرط ايمان و طاعت.

بيان: اجل مسمى، غايتى است كه چون به آنجا رسند، از آن درگذرند، چنانچه فرمايد: إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ‌: بدرستى كه مدتى كه خدا تقدير فرموده، إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ: چون بيايد بر وجه مقدر و مقرر، تأخير گرديده نشود، يعنى صاحب اجل را مهلت ندهند و اصلا حيله و تدبيرى در آن نباشد. پس مبادرت كنيد در وقت امهال و تأخير به طاعات و عبادات، لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌: اگر هستيد به فكر و نظر بدانيد چيزى را، يعنى اگر از اهل علميد، بدانيد كه در اجل، تأخير و امهال نيست. نزد بعضى مراد اجل، روز قيامت است، يعنى البته قيامت آينده است و از وقتى كه مقرر است، وقوع آن مؤخر نمى‌شود.

خلاصه حضرت نوح عليه السّلام نهصد و پنجاه سال قوم را دعوت نمود.

ايشان سركشى نموده، عناد ورزيدند و در ايذاء آن حضرت مى‌كوشيدند. و به حدى مى‌زدند كه از بدنش خون جارى مى‌شد و حضرت تحمل و صبر نمود. و چون از ايمان ايشان مأيوس شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «1» قالَ يا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «2» أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ «3» يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «4»

قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَ نَهاراً «5» فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلاَّ فِراراً «6» وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً «7» ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً «8» ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً «9»

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً «10» يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً «11» وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً «12» ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً «13» وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً «14»

ترجمه‌

همانا ما فرستاديم نوح را بسوى قومش كه بيم ده قوم خود را پيش از آنكه بيايد آنها را عذابى دردناك‌

گفت اى قوم من همانا من براى شما بيم دهنده‌اى هستم آشكارا

كه بندگى كنيد خدا را و بترسيد از او و اطاعت كنيد مرا

مى‌آمرزد براى شما گناهانتان را و تأخير مى‌اندازد هلاك شما را تا مدّت نامبرده شده همانا مدّت نامبرده خدا وقتى كه آمد تأخير افكنده نميشود اگر باشيد كه بدانيد

گفت پروردگارا همانا من خواندم قوم خود را شب و روز

پس نيفزود آنانرا خواندن من مگر گريختن‌

و همانا من هرگاه خواندم آنها را تا بيامرزيشان قرار دادند انگشتان خود را در گوشهاشان و بسر كشيدند جامه‌هاشان را و پا فشارى كردند و سركشى نمودند سركشى نمودنى‌

پس همانا من خواندم آنها را به آواز بلند

پس همانا من دعوت را آشكار نمودم براى آنها و پنهان نمودم‌

جلد 5 صفحه 278

براى آنان پنهان نمودنى‌

پس گفتم آمرزش بطلبيد از پروردگارتان همانا او است بسيار آمرزنده‌

ميفرستد بر شما باران پى در پى‌

و مدد ميكند شما را بمالها و پسران و پديد ميآورد براى شما باغها و پديد ميآورد براى شما نهرها

چيست براى شما كه نميترسيد مر خدا را از جهت عظمت‌

با آنكه بتحقيق آفريد شما را بطورهاى مختلف با يكديگر.

تفسير

خداوند متعال حضرت نوح را كه اوّل انبياء اولوا العزم است برسالت نزد قوم خود فرستاد تا آنها را بترساند از عذاب خدا در صورت مخالفت از اوامر او قبل از آنكه نازل شود بر آنها و او مأموريّت خود را انجام داد و با كمال ملاطفت بآنها فرمود اى قوم و قبيله من همانا من از جانب خداوند مأمورم كه شما را بترسانم با بيّنه و برهان از عذاب خدا كه بر شما نازل خواهد شد در صورتى كه دست از پرستش بت و ساير اعمال قبيحه خود بر نداريد پس بايد عبادت كنيد خداى يگانه را و از او بترسيد و اطاعت كنيد مرا در آنچه از جانب او براى شما از احكام بيان مينمايم تا خداوند گناهان گذشته شما را بيامرزد و گفته‌اند كلمه من براى تبعيض است تا شامل نشود گناهان آينده آنها را و موجب غرور آنها و جرئت بر معصيت نگردد و ظاهرا من زائده باشد براى تقويت عامل چون لكم فاصله شده و اگر كلمه من هم نبود كلام دلالت بر مغفرت گناهان آينده نداشت و نيز تأخير بيندازد هلاك شما را به اجلهاى معلّقه بر معاصى و بعذاب دنيوى تا برسد اجل حتمى شما كه قابل تأخير نيست چون اين قسم اجل مقدّر الهى وقتى برسد مهلت نميدهد و تأخير نمى‌افتد و اگر شما دانا بوديد ميدانستيد كه اجل معلّق بتوبه و اعمال صالحه دفع ميگردد و اجل حتمى چاره‌اى ندارد و چون آنها نصايح مشفقانه آنحضرت را بسمع قبول تلقّى ننمودند عرضه داشت پروردگارا من آنها را شبانه روز دعوت نمودم ولى مع الاسف نيفزود دعوت من بر سلوك آنها مگر تنفّر و فرار از اطاعت و قبول را و هر چه من خواندم آنها را بسوى تو كه ايمان بياورند و بسبب آن تو از معاصى آنان بگذرى انگشتها در گوشها نهادند و جامه‌ها بر سر كشيدند كه مرا نه بينند و صداى مرا نشنوند و باقى ماندند بر كفر و ضلالت و سركشى‌

جلد 5 صفحه 279

كردند و عازم شدند بر معصيت ولى باز من بوظيفه خود عمل نمودم و با صوت بلند آنها را خواندم و هر قسم ممكن بود از علنى و سرّى در ارشاد و نصيحت آنها كوتاهى نكردم باين بيانات كه بيائيد توبه كنيد خدا آمرزنده و مهربان است مزارع و باغهاى شما كه خشك شده و از دست رفته بواسطه نيامدن باران و زنان شما كه نازا شده‌اند چنانچه در سوره هود گذشت از رحمت الهى و باران فراوان پى در پى آباد خواهد شد و نهرهاى شما جارى خواهد گرديد مانند آنكه خداوند تازه آنها را بشما عنايت فرموده و اموال شما بفضل الهى زياد ميشود و زنان شما اولاد آور ميگردند و پسرانى كه كمك شما باشند خداوند بشما كرم ميفرمايد چه ميشود شما را كه از عظمت خدا نميترسيد چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در ذيل اين آيه نقل نموده و اهل لغت تصريح نموده‌اند كه رجاء در اينجا بمعناى خوف است و اگر اين تصريحات نبود رجاء بمعناى اعتقاد انسب بود و وقار بمعناى ثبات يعنى چرا معتقد به ثبات خدا نسبت بمواعيدش نيستيد و بعضى هم گفته‌اند و اطوار در روايت قمّى ره باختلاف اهواء و ارادات و مشيّات تفسير شده و بعضى آنرا بأطوار خلقت از خاك و نطفه و علقه و مضغه و عظام و لحوم و خلق آخر كه دلالت بر عظمت قدرت حق دارد تفسير نموده‌اند و ظاهرا اعمّ از اينها و احوال مختلفه و عوارض طاريه تا آخر عمر باشد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَغفِر لَكُم‌ مِن‌ ذُنُوبِكُم‌ وَ يُؤَخِّركُم‌ إِلي‌ أَجَل‌ٍ مُسَمًّي‌ إِن‌َّ أَجَل‌َ اللّه‌ِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَو كُنتُم‌ تَعلَمُون‌َ «4»

جلد 17 - صفحه 205

ميآمرزد گناهان‌ گذشته ‌شما‌ ‌را‌ و طول‌ عمر بشما عنايت‌ ميفرمايد ‌که‌ اجل‌ نيايد زيرا ‌اگر‌ اجل‌ آمد ديگر برگشتن‌ ندارد ‌اگر‌ بودند ميدانستند.

يَغفِر لَكُم‌ مِن‌ ذُنُوبِكُم‌ چون‌ زماني‌ ‌که‌ نوح‌ مبعوث‌ شد سر ‌تا‌ سر دنيا ‌را‌ شرك‌ گرفته‌ ‌بود‌ و ‌در‌ اثر ‌آن‌ ‌هر‌ گونه‌ فسق‌ و فجور رواج‌ داشت‌ و ايمان‌ كليه ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ ميبرد چنانچه‌ حضرت‌ رسالت‌ فرمود:

(الاسلام‌ يجب‌ّ ‌ما قبله‌)

فقط ‌اگر‌ حقوق‌ ‌النّاس‌ ‌بر‌ گردن‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ بايد رد كنند ‌تا‌ ترضيه ذوي‌ الحقوق‌ ‌را‌ دست‌ آورند ‌اگر‌ ممكن‌ نيست‌ بدستور دين‌ ‌از‌ جانب‌ صاحبانش‌ رد مظالم‌ كنند ‌که‌ ‌در‌ فقه‌ متعرض‌ هستند ‌که‌ چهار قسم‌ ‌است‌ ‌اگر‌ مقدار و صاحبش‌ معلوم‌ ‌است‌ و ‌لو‌ بعلم‌ اجمالي‌ رد كنند ‌ يا ‌ تحصيل‌ رضاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كنند، و ‌اگر‌ مقدار معلوم‌ و صاحبش‌ مجهول‌ ‌باشد‌ رد مظالم‌، و ‌اگر‌ مقدار مجهول‌ و صاحبش‌ معلوم‌ ‌باشد‌ مصالحه‌ كنند، و ‌اگر‌ ‌هر‌ دو مجهولند خمس‌ دهند ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ چيزهايي‌ ‌که‌ باو خمس‌ تعلق‌ ميگيرد مال‌ مجهول‌ المالك‌ ‌است‌.

وَ يُؤَخِّركُم‌ إِلي‌ أَجَل‌ٍ مُسَمًّي‌ ‌که‌ مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ دو لوح‌ داريم‌ محفوظ ‌که‌ قابل‌ تغيير نيست‌ و محو و اثبات‌ ‌که‌ بواسطه ايمان‌ و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ صالحه‌ تغيير ميكند بلاها ‌را‌ دفع‌ ميكند و نعم‌ الهي‌ ‌را‌ ميآورد و بالعكس‌ بسبب‌ كفر و صفات‌ خبيثه‌ و اعمال‌ سيئه‌ نعم‌ الهي‌ ‌را‌ سلب‌ ميكند و بلاها متوجه‌ ميشود.

إِن‌َّ أَجَل‌َ اللّه‌ِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ تقدير الهي‌ قابل‌ تغيير نيست‌ ‌تا‌ تقدير نشده‌ ‌اگر‌ بتوانيد كاري‌ بكنيد.

لَو كُنتُم‌ تَعلَمُون‌َ لكن‌ هيهات‌ ‌که‌ اينها بخود بيايند لذا بكلمه ‌لو‌ ‌که‌ امتناعيه‌ ‌است‌ تعبير فرمود هرگز ‌از‌ جهالت‌ بيرون‌ نميآئيد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- سپس به تشویق آنها پرداخته نتائج مهم اجابت این دعوت را در

ج5، ص287

دو جمله کوتاه بیان می‌کند، می‌گوید: اگر دعوت مرا اجابت کنید «خداوند گناهانتان را می‌آمرزد» (یغفر لکم من ذنوبکم).

سپس می‌افزاید: «و شما را تا زمان معینی به تأخیر می‌اندازد» عمرتان را طولانی کرده و عذاب را از شما دور می‌دارد (و یؤخرکم الی اجل مسمی).

«زیرا هنگامی که اجل الهی فرا رسد تأخیری نخواهد داشت اگر می‌دانستید» (ان اجل الله اذا جاء لا یؤخر لو کنتم تعلمون).

از این آیه به خوبی استفاده می‌شود که «اجل» و سر رسید عمر انسان دو گونه است «اجل مسمّی» و «اجل نهائی».

قسم اول سر رسیدی است که قابل تغییر و دگرگونی است، و بر اثر اعمال نادرست انسان ممکن است بسیار جلو بیفتد که عذابهای الهی یکی از آنهاست و به عکس بر اثر تقوا و نیکوکاری و تدبیر ممکن است بسیار عقب بیفتد.

ولی اجل و سر رسید نهائی به هیچ وجه قابل دگرگونی نیست.

در روایات اسلامی نیز روی این معنی تأکید فراوان شده است، از جمله در یک حدیث پر معنی از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم: «آنها که بر اثر گناهان می‌میرند بیش از آنها هستند که به مرگ الهی از دنیا می‌روند، و کسانی که بر اثر نیکوکاری عمر طولانی پیدا می‌کنند بیش از کسانی هستند که بر اثر عوامل طبیعی عمرشان زیاد می‌شود».

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع